دخترآبانی

آن هنگام که چشم گشودم..............

دخترآبانی

آن هنگام که چشم گشودم..............

وای از اون روزی که یک موجود کوچک و activeچیزی شبیه کرم تو وجود آدم شروع به جنب و جوش کنه(آخ آخ فکر بد نکنین)منظورم یک مرض کاملا شناخته شدس که خوب وقتی برای کسی پیش می آد عواقبش میشه:دودر کردن کلاس وافزایش تفریحات سالم وافزایش میزان خالی بستن برای استاد ...............

جدا در بعضی موارد برای تحرکی که این کرم داره چه خلاقیتی باید به کار برد که اگر تو درس و کار به کار می رفت می شد گفت :وضع به از این بود

نکته قابل توجه اینکه بعد از سنگ تموم گذاشتن و فسفر سوزوندن هم از تاثیرش شگفت زده میشی هم یه جورایی دلت می خواد به استادت بگی :حالا زیادم جدی نگیر به اون سختی که فکر می کنی تو هچل نیستم !!!!

خدایا مارا به راه راست هدایت فرما بلکه آدم شویم !!!!

(حداقل من و میتی رو که یک روز کامل تمام کلاسای از صبح تا عصر رو نپیچونیم )

تا حالا شده تو تاریکی شب چشمت به یک پنجره بیفته ؟یک پنچره روشن با پرده های نازک و یک سایه که مدام این ور و اونور می ره ؟؟تا حالا شده توجه کنی بعضی شب ها وقتی همه   روشنایی های شهر داره کم رنگ می شه بازززززززز اون پنچره روشن و اون سایه تاریک هنوز  جلوه می کنه ؟!

چند بار شده از خودت بپرسی که چرا اون چراغ پا به پای چراغ اتاقت روشنه ؟؟چند بار شده کنجکاو بشی که دلیل خاموشی زود هنگام اون روشنایی یک خاطر آسوده بوده یا یک سکوت همیشگی ؟؟!!!

کی می دونه ؟کی دلش می خواد بدونه ؟تو چند بار خواستی بدونی ؟؟؟؟؟؟؟؟

اول سلام

وقتی تصمیم می گیری بنویسی خیلی سخته وقتی دنبال موضوع می گردی اولش عین اینکه توی لجن و آب کف یک رود خونه جاری دنبال طلا بگردی .نمیدونم بسته به شانسه یا سرنوشت اگر بفهمی چقدر اون زیر طلا خوابیده یا اینکه متوجه بشی هیچی نیست که دلتو بهش خوش کنی .

می دونی!این گشتنه با ارزشه چون بعضی ها اصلا نمی دونن لجن و رود خونه چیه ؟!طلا کدومه ؟!!یا گشتن به چه دردی می خوره !!ولی وایییییییی چه حالی می ده وقتی طلا رو پیدا می کنی  اونوقت سرتو می گیری بالا . تازه اون وقته که آسمونو با اون همه عظمتش می بینی که کلی ستاره داره بهت چشمک می زنه اونوقت خیلی       می تونی خوشبخت باشی چون هر بار با چشمک یک ستاره می تونی قلم بگیری دستت وبه بهترین حالتی که بلدی اونارو نقاشی کنی !!!!!