تا حالا شده تو تاریکی شب چشمت به یک پنجره بیفته ؟یک پنچره روشن با پرده های نازک و یک سایه که مدام این ور و اونور می ره ؟؟تا حالا شده توجه کنی بعضی شب ها وقتی همه روشنایی های شهر داره کم رنگ می شه بازززززززز اون پنچره روشن و اون سایه تاریک هنوز جلوه می کنه ؟!
چند بار شده از خودت بپرسی که چرا اون چراغ پا به پای چراغ اتاقت روشنه ؟؟چند بار شده کنجکاو بشی که دلیل خاموشی زود هنگام اون روشنایی یک خاطر آسوده بوده یا یک سکوت همیشگی ؟؟!!!
کی می دونه ؟کی دلش می خواد بدونه ؟تو چند بار خواستی بدونی ؟؟؟؟؟؟؟؟
من انقدر هیجان انگیز ناک شدم که نمیدونم چی بگم!
سلام
خوبی
چه کم می نویسی
موفق باشی
سلام عزیزم
خونه جدید مبارک ! امیدوارم خاطره های خوبی توش بنویسی
راستی من هر بار تو شب پنجره ای رو می بینم که چراغش خاموش میشه خیالم راحت میشه که صاحبش حالا تصمیم گرفته که استراحت کنه یعنی اینکه تا این موقع خیالش از همه چیز راحته و حالا وقته استراحته
شاد باشی
من به سیبی خوشنودم
و به بوییدن یک بوته بابونه
من به یک آینه ، یک بستگی پاک قناعت دارم.
زندگی رسم خوشایندی است.
به منم یه سری بزن!