دخترآبانی

آن هنگام که چشم گشودم..............

دخترآبانی

آن هنگام که چشم گشودم..............

پتک

بعضی وقتا که از بیرون به خودم نگاه می کنم یک دختری رو می بینم که با پتک هی داره می زنه تو سرش بعد می گه چه دردی داره ها . گاهی وقتا دیر به داده خودم می رسم که بگم آخه مگه آزار داری ؟ آخه چی کارش داری ؟ولش کن

تکرار  و باز تکرار کی می خوای آدم شی دختر ؟

نظرات 10 + ارسال نظر
hhz پنج‌شنبه 31 خرداد 1386 ساعت 06:09 ب.ظ http://www.hhz.blogsky.com

شاید سادیسم و مازوخیسم رو هم زمان داری؟! بهتره به روانکاو مراجعه کنی. کیس جالبی میشی.

سلام دلم می خواد بگم مرسی که اومدی به من سر زدی ولی لطفی که به من داشتی وادارم کرد که به جای تشکر بگم که وقتی آدم کسی رو نمی شناسه و هیچی ازش نمی دونه و خیلی راحت به خودش اجازه می ده که هر چی دلش خواست بگه و هر نظری رو ابرازکنه براش خیلی واجب تره که بره پیش روانپزشک (حتما این کارو بکن )

آلبالو پنج‌شنبه 31 خرداد 1386 ساعت 09:06 ب.ظ http://chickenlittle.blogsky.com

اوهوی!‌کیه که غلط زیادی کرده تو کامنتدونیت. خودش کیس جالبیه با شونصد جد و آبادش

آلبالو پنج‌شنبه 31 خرداد 1386 ساعت 09:09 ب.ظ http://chickenlittle.blogsky.com

گلم پس کو اون نیلویی که به من می گفت اینا همه تجربست هان؟‌راست می گی دیگه.. آهان ولش کن!‌

قربونت برم من عروسک من آدمه دیگه فدات شم قرار نیست همه همیشه یه جور باشن ولی من همون نیلوی همیشگی ام مطمئن جوجوی من تا دوست گلی مثل تو دارم غم ندارم موچچچچچچچچچ

کوشیار جمعه 1 تیر 1386 ساعت 12:37 ب.ظ

اولا جواب هر کسی رو نده چون هر کی بیاد و تو رو بشناسه در مورد مزخرفاتی که بعضی ها می ذارن هم قضاوت می کنه و لازم نیست تو جوابشونو بدی! بعدشم اینکه واقعا کی می خوای آدم شی دختر؟:)) تو خودت بقیه رو وقتی تو این شرایط قرار می گیرن به 1001 چیز نصیحت می کنی ، حالا خودت دیر به داد خودت می رسی؟؟ نه گلک ! اینها همه جذابیت کار.تا تو سر خودمونم نزنیم و حواس خودمون و جمع نکنیم پیشرفتی در کار نیست . سعی کن به جایی برسی که مجبور بشی آرومترو آرومترو آرومتر بزنی و شاید به جایی برسیم که دیگه اصلا لزومی بر سرزنش و البته تحریک خودمون نباشه!!

امیر جمعه 1 تیر 1386 ساعت 06:09 ب.ظ http://www.sahel2007.blogsky.com

مزن بر سر ناتوان، دست زور
که روزی در افتی به پایش چو مور! ;)







دوست جون شنبه 2 تیر 1386 ساعت 03:16 ق.ظ

... گاهی بد نیست آدم به خودش ضربه هایی بزنه تا منشاء حرکتی رو به جلو باشه !! پتک اون شدت ضربات مطمئناً زیاد جالب نیستن . بهتره با تلنگر شروع کنی ، البته اگر احتیاجی به تلنگر باشه !
شاید زیادی جدی گرفتی !!
شاید فکر میکنی که ضربات پربات سنگین پتک هستن !!
شاید فقط فکر میکنی ...

اینبار این صحنه رو نبین ...
بخواه و نبین .
امتحان کن

سیب کوچولو شنبه 2 تیر 1386 ساعت 10:11 ب.ظ http://sibhavij.blogsky.com/

سلام. منم نیلو هستم و منم یه آبانی هستم...برام جالب بود... آبانیا حرف ندارن... مخصوصا که نیلو هم باشن..تو چی فکر میکنی؟؟؟ (چشمک)

نادر یکشنبه 3 تیر 1386 ساعت 02:49 ب.ظ

نه نمیشه نزد......
تا ادم نزنه که جنسش جور در نمیاد!!!
اصلا اینقدر باید بزنی تو این مغز که دردش بیاد و درک کنه که همینطوری نمیشه موند. باید کاری کرد:)

نیما یکشنبه 10 تیر 1386 ساعت 07:40 ب.ظ

بله این مشکل منم هست . نمیدونم چرا اینجوری میشه فقط میدونم راه حلش همون طور که خودت گفتی اینه که از بیرون خودت رو ببینی که سخت هم هست . آدم غرق میشه تو کاراش . مشکل و راه حل را با هم گفتی . خوشم اومد از این
پستت .

محمد جمعه 17 آبان 1392 ساعت 03:17 ب.ظ http://m.noura5092@yahoo.com

سلام از کلمه پتک خوشم امد قبلا در سیستان از این کتمه استفاده میشد موفق باشید گرگان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد