دخترآبانی

آن هنگام که چشم گشودم..............

دخترآبانی

آن هنگام که چشم گشودم..............

و آن هنگام که بارید

قطره ای بر دستی که روی نرده های بالکن بود و نظاره گر عظمت بی پایان تو ، قطره ای بر سری که روی شانه ای گذاشته شده ،دلتنگ از جدایی که هنوز نیامده و دیگری پیش پای کودکی که نخستین قدم هایش را بر میدارد ،شاید یکی دیگر روی دستان به هم قفل شده ای که خوشحال از وصالند و دیگری بر لبی که زمزمه کنان غافل از همه چیز است در عالمی که به هیج کجا آباد می رسد ،یک قطره بر دستان مادری که با دست پر به شتاب به خانه می رود و قطره ای دیگر بر شانه خسته از تلاش و نا امید که نمی داند با چه رویی و  چگونه کلید را به قفل در بیاندازد  ،شاید دیگری بر چشمان خندان بچه های معصوم بیافتد و شاید بر اشک  شادی یا غم برای رسیدن یا نرسیدن ،همه و همه سمفونی زیبایی است  که در هر روز بارش با این قطره ها به نمایش می گذاری عجیب نیست که همه این سمفونی را دوست دارند چون نت هاو رهبری  از توست و تمام هستی نوازنده آن .

نظرات 10 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 22 تیر 1386 ساعت 10:35 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
نوشته زیبایی بود..
این سنفونی صدای زیبایی دارد...آرامش بخش..

کوشیار جمعه 22 تیر 1386 ساعت 11:08 ب.ظ

متن تاثیر گذاری نوشتی گلک . مهمترین نکته شم اینه که به تمام جوانبش توجه کردی و به بهترین شکل ممکن منظورتو رسوندی:).بازم غافلگیرمان نمودی ;) آدم که متنتو می خونه قشنگ حس می کنه این نوازنده ِ واقعا کارش درسته ها:)

آلبالو خانوم شنبه 23 تیر 1386 ساعت 06:22 ق.ظ http://chickenlittle.blogsky.com

معرکه بود گلم
مخصوصا که رهبر ارکسترش خانوم به این اوجلی باشههه

نادر شنبه 23 تیر 1386 ساعت 10:34 ق.ظ

در این متن احساس میکنم یه ذره سر در گمی هست. قبل از هر چیزی باید بگم که جمله های مجهولی زیاد بکار رفته و این متنو مبهم میکنه. باید راحت باشی با مخاطب. با همه اینا متن جذابیه.
من خودم ۵ بار خوندمش.
این خالق قطرات از نظر من واقعا بی نظیره و میدونه داره چیکار میکنه.چیزی که بعضیا میدونن و خیلیها نمیدونن.
به نظر من بهتر بود به جای هیج کجا آباد. نا کجا اباد میومد. ضمن اینکه من خودم اعتقاد دارم این عالم به نا کجا آباد نمیره چون در این صورت سمفونی اون خیلی هم دوست داشتنی نمیشه. بهتره باورش کنیم چون در غیر این صورت معنی غلطیدن قطرات در جاها و موقعیتهای متفاوت رو نمیشه درک کرد. خالق اونا که ذات بی نهایت و بردباری داره شا ید در هر قطره ای حکمتی عمیق نهفته باشه.

امیر دوشنبه 25 تیر 1386 ساعت 11:07 ق.ظ http://www.sahel2007.blogsky.com

چترها را باید بست،

زیر باران باید رفت.

فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.

با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت.

دوست را زیر باران باید دید.

عشق را، زیر باران باید جست.

...
متن خیلی واضح و زیبایی نوشتی
فقط نکته اینجاست که اون قطرات میتونه قطه های اشک هم باشه ....
شاد باشی
فعلا

بابک... چهارشنبه 27 تیر 1386 ساعت 02:54 ق.ظ http://morabbayetalkh.blogfa.com

پست قبلی خیلی خوب بود. منتهی اگر کمی بهتر و با زبانی منسجم‌تر پرداخته می‌شد، بدون شک معرکه‌ای می‌شد. چون ایده‌ش خیلی قوی بود. به قول یک عزیز کاردرست که می‌گفت: این کار شما (روزنه) زبان محور نبود اما به اندازه‌ی کافی موضوع محور بود./ موفق باشید.

فرشید پنج‌شنبه 28 تیر 1386 ساعت 10:07 ق.ظ http://farshidevil.blogsky.com

از نظر ادبی در میان افعال قاسمه ایجاز معنایی را صقیل واژه لحاظ نموده اید که جای خرسندیت . ولی ار نظر جناس واژگان سلیس همنوایی کلام را مقصور نموده اید که با ذکر جمیع متقابلات مکسوره در جملات مذموح می باشد!!!!!!

[ بدون نام ] جمعه 29 تیر 1386 ساعت 12:19 ق.ظ

این بلاگ چرا آپ نمیشه:d؟ مردم سرشون شلوغ وقت ندارن به همه طرفداراشون برسن;):))میدونی که:d!!!!!

[ بدون نام ] جمعه 29 تیر 1386 ساعت 01:51 ب.ظ

تو که نمیدونی کامنت قبلی از کی بود !میدونی؟؟:d

دونستن یا ندونستنش فرقی به حالم نمی کنه حرف غیر منظقی ام نزدی راست میگی کاش میشد بیشتر بهشون برسم اگر میدونستم که اینقدر دوست داری من بلاگمو آپ کنم یا حداقل برای حرفی که زدی می خواستی که من اسمتو بدونم شاید یه فکری براش می کردم ولی مسئله اینجاست که وقتی هویتی پشت این کامنتا برای خودت قائل نشدی پس منم متاسفم که روال هم چنان ادامه داره

کوشیار یکشنبه 31 تیر 1386 ساعت 12:26 ق.ظ

چرا اینقدر عصبانی؟فقط یه شوخی ساده بود :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد